خلاصه داستان: عاشقی ساده و کار سختی است . گندم و کرامت از بچگی به نام هم شده اند اما گندم این عهدنامه را قبول نداشته ، گندم عاشق شده است او همان عشق خود را میخواهد
خلاصه داستان: رعنا که پیش از این سابقه سقط داشته در ماه هفتم بارداری خود بوده اما به خاطر سقط های گذشته استرس گرفته ، در این حین به شوهر خود شک کرده و همین مشکلات باعث میشود به خانهی پدرش برود و ..
خلاصه داستان: عرشیا جوانی ست که پدرش برای اینکه به دنبال و سمت مواد نرود برای او بادیگاردی استخدام می کند ، با استخدام این بادیگارد اتفاقات جالبی رخ می دهد و ..