خلاصه داستان: به دختر و پسری جوان اطلاع میدهند که مادر و پدرشان در جزیره کیش فوت شدهاند ، این دختر و پسر جوان به طور اتفاقی موقع سوار هواپیما شدن یکدیگر را ملاقات کرده و بر سر اینکه چه کسی زودتر سوار شود باهم نیز بحث میکنند و ......
خلاصه داستان: بهروز پرستار پیرمرد ثروتمندی به نام مظفر است ، شوهرخواهر مظفر قصد دارد که عمهی بیوهاش با مظفر ازدواج کند اما مظفر بعد از دیدن مادر بهروز عاشق او شده و قصد ازدواج با او را داشته و ..
خلاصه داستان: پسری شیطون به نام پارسیا در مدرسه همه را کلافه کرده روزی ناظم جدید مدرسه مادر او را می خواهد اما پارسیا که نمی خواهد به مادرش در این باره چیزی گوید نقشهایی به ذهنش می رسد و ..
خلاصه داستان: خداوند به وسیله نشانههایی به سلیمان (ع) نشان میدهد که باید از شرایط سختی برای رسیدن به یک جامعه آرمانی عبور کند. اما سلیمان برای بدست آوردن چنین حکومتی باید جهان اجنه و شیاطین را تحت سلطه ی خود در آورد. در این بین فتنههایی در سه شهر اورشلیم، اریحا و زبولون به نمایش در میآید که سلیمان نبی باید از پس آنها برآید…
خلاصه داستان: نوجوانی به نام جلال سعی در باز کردن درب مربایی دارد اما هرجه تلاش میکند نمیتواند او از مادرش ، همسایه ، معلمهایش ، دوستانش کمک میخواهد اما هیچیک نمیتواند درب مربا را باز کنند ، جلال با کمک یک نان خشک جمع کن کارخانه مربا را پیدا کرده و ..