خلاصه داستان: نیّر دختری جوان و مهاجر بوده که از دست پاسبانی به قهوهخانه ایی پناه برده که صاحبش مردی به نام قنبر معروف به دندون طلا بوده ، قنبر از نیِّر خوشش آمده و بین آنها عشقی آتشین به وجود آمده آتشی تند که تبی سرد به دنبال داشته اما نیِّر باردار بوده و .....
خلاصه داستان: پدر و دختری روزنامهنگار که باهم کار کرده و هیچکدام به خاطر دیگری ازدواج نکرده است ، دختر در نشریهایی مشغول به کار بوده و پدر پس از مدتها دست به قلم برده و ..
خلاصه داستان: همه چیز از یک دروغ شده می شود ، علی که به مهتاب دروغ گفته همهی خانواده اش را در یک تصادف از دست داده شبی تصمیم می گیرد تا واقعیت را به او بگوید ، علی مهتاب را به خانه نادرش که خارج از شهر بوده میبرد و ..
خلاصه داستان: دختری جوان به نام ملیحه عاشق جوانی به نام سیامک شده اما خانوادهی متعصب ملیحه مخالف این ازدواج هستند ، به هر ترتیبی شده ملیحه با سیامک ازدواج کرده و .....