خلاصه داستان: پدر اسماعیل یک شرکت ساختمان سازی داشته و مدیرعامل آنجاست ، اسماعیل قصد رفتن به ژاپن را داشته اما پدرش مریض شده و او ناچارا سفرش را کنسل کرده و .....
خلاصه داستان: اسفندیار به خاطر بیماری پدرش قرار است به جای او با اتومبیل پدرش که مرسدس بنز است ماموریت برود اما او سفر را یک روز عقب انداخته تا با دوستانش بیرون بروند و ..
خلاصه داستان: رزمندهایی به نام نادر که بارها سابقه حضور در جبهه را داشته و اکنون به فیلمبرداری مشغول است ، پس از شهادت شوهر خواهرش به آقا جعفر که از خواهر او خواستگاری و درخواست ازدواج کرده احساس خوبی نداشته و ..
خلاصه داستان: مینا فهیمی مددکاری است که در کانون اصلاح تربیت پسران مشغول به کار است ، در آنجا پسری به نام مهدی هست که پدرش را در سانحه تصادف و مادرش را هنگام به دنیا آمدن از دست داده است او که عکس مادر خود را به همراه دارد فکر می کند خانم فهیمی شبیه مادرش است و ....
خلاصه داستان: گروهی از رزمندگان برای پاکسازی میدان مین راهی جزیره مجنون شده اند اما سربازی عراقی آنها را دیده و به ستاد فرماندهی اطلاع داده که ایرانی ها وارد معبر شدهاند و .....
خلاصه داستان: مردی در خانه ایی بزرگ و قدیمی همراه مادر خود زندگی میکند او پس از مدتی عاشق دختری شده و از او تقاضای ازدواج کرده و دختر موافقت خود را برای ازدواج با مرد اعلام میکند ، پس از گذشت مدتی مرد ارتباط همسرش را با دوستانش قطع کرده اما همسرش که علاقه او را میبیند اعتراضی نمیکند تا اینکه ..
خلاصه داستان: خسرو پذیرش که یک پودر لباسشویی جادویی اختراع کرده به یک کارخانه تولید پودر رفته تا اختراعش را به تولید برساند اما در آسانسور دچار سانحهایی می شود از طرفی مدیرعامل کارخانه نیز در اثر سکته مغزی فوت میکند . پزشک در بیمارستان مغز آنها را باهم عوض کرده و ..