خلاصه داستان: در مورد زنی جوان به نام ماریون کرین است که در یک دفتر املاک کار میکند. یک روز کارفرمای ماریون به وی اعتماد کرده و از او میخواد چهل هزار دلار پول نقد را که برای یکی از مشتریان است به بانک ببرد. اما ماریون با مناسب دیدن فرصت و برای شروع یک زندگی جدید با پولها فرار کرده و شهر را ترک میکند. او پس از رانندگی طولانی درگیر طوفان شده و تصمیم میگیرد در یک متل دور افتاده اقامت کند. در این میان متل توسط یک جوان ساکت و آرام به نام نورمن اداره میشود و…