خلاصه داستان: کارمند بانکی به نام رسول با زنی به نام بتول و فرزندش تصادف میکند ، رسول آنها را به بیمارستان رسانده اما متوجه میشود که بتول حافظه خود را از دست داده است ، زهره که همسر رسول است برای مراقبت از بتول به بیمارستان میآید و .....
خلاصه داستان: مهرداد قادری دکتری بوده که با دختر مورد علاقه خود به نام ثریا اعتمادی ازدواج میکند ، دنیا دختر همسایه مهرداد بوده که به او علاقه داشته و با اندوه و غم زیاد در مراسم جشن مهرداد شرکت میکند و ..
خلاصه داستان: دختر و پسری که بهم خیلی علاقه دارند با مخالفت جدی خانواده دختر برای ازدواج رو به رو میشوند بهخاطر همین تصمیم میگیرند که به یکی از شهرهای شمالی فرار کنند و ..
خلاصه داستان: طلبهایی جوان که سید حسن نام دارد چون فکر میکند همانند پدر بزرگش از قدرت نفس و بیان قویی برخوردار نبوده نمیتواند لباس روحانیت بپوشد اما فقط برای دلخوشی خانوادهاش اینکار را میکند و ..
خلاصه داستان: علی مشرقی نویسندهایی است که پس از جر و بحث با همسرش خانه را ترک کرده و بدون هدف از خیابانها پرسه زده تا اینکه با زنی به نام مریم شکوهی آشنا شده ، مریم او را به آپارتمانش برده و دفتر شعرهایش را به او نشان داده ، با ورود مردی به خانه علی پنهان شده و روز بعد شاهد اتفاقی است که ..
خلاصه داستان: فرامرز و لیلی پس از ۱۱ سال زندگی مشترک تصمیم به جدایی گرفته اند و فرامرز درخواست طلاق داده و لیلی را از دیدن بجه هایش محروم می کند ، لیلی که از هدف فرامرز مبنی بر خروج بچه ها از کشور مطلع شده با کمک دوست مشترک خود و فرامرز تغییر چهره داده و به عنوان پرستار وارد خانه فرامرز شده و ...