خلاصه داستان: فرشته پس از مرگ تصادفی شوهرش خانه و دو پسرش را از دست میدهد که حاج صفدر، پدرشوهر سرسخت و قدرتمندش، او را مجبور میکند تا نزد پدر و مادرش بازگردد. او با از دست دادن حق ملاقات خود مواجه می شود که ...
خلاصه داستان: نوجوانی به نام جلال سعی در باز کردن درب مربایی دارد اما هرجه تلاش میکند نمیتواند او از مادرش ، همسایه ، معلمهایش ، دوستانش کمک میخواهد اما هیچیک نمیتواند درب مربا را باز کنند ، جلال با کمک یک نان خشک جمع کن کارخانه مربا را پیدا کرده و ..
خلاصه داستان: داوود و لیلی در شب عروسی خود به شمال سفر می کنند. در این راه با زوج دیگری مهشید و آرش آشنا می شوند و آنها را تا شمال همراهی می کنند. اما آرش با کت و شلوار مشکی تصادف کرد. با کمک داوود پرتاب می کند...